کودکانه های گه گاه مشترک... از قهرمان کودکی، تا به شخصیت محبوب موزیکال و الی الخصوص در سکانس پودر استخوان شدن ( عکس خوبی از اون سکانس پیدا نکردم :( ) که ید توانایی در تقلید آن صحنه ی خاص دارید. به هر حال یک 14/15 سالی روش کار شده.
که مردم بگویند کیک شکلاتی، و ما بگوییم، تغذیه ی تولد های همیشگی... که ما بگوییم کیک
تولد
از آنجا که "چایی بچه خور نمی شود" پیرزن کوچک خانه، و چاییِ همیشه به راهش...
هی، شو تایم :))
که شخصیت محبوب، مرد ایده آل، خوش تیپ، دوست داشتنی، رویای هالیوود، ...
وجه تفکیک ناپذیر یک خواهر کوچک ایده آل.
بنامِ فانتزی.
جا لباسی ای که از یاد می رود، صدای اتاق همسایه نصف شب که می خواند،... شبی با خیالِ تو هم خونه شد دل... نه مرد قلندر، نه آتش پرستم، فقط با خیالت شبا مستِ مستم
بعله، کنسرت اس اند ام ایشون، آقا، بابا،... ما یاد گرفتیم جیمز بزرگ، از شما ترن ده پیج، از ما آنفورگیون و ناتینگ الس متر،... ز شما گیتار و ناتینگ الس متر، از شما وان، از شما فید تو بلک...
که روزی بنامیش استاد... روزی دیگر جناب کلهر، روزی کیهان ;)
که اتاقی که اینگونه باید، گل و گیاهش به راه، جا دار و باز و... مکانی برای پیرمرد خفته در کوچک دخترِ خانه ی کوچکِ ما.
و چهار روز مانده، البته سه روز و نیم مانده به سالگردِ تولدش
پ.ن: انتخاب این عکس ها که البته خیلیم خوب و فوق العاده نیستند و صرفا قراره کانسپ رو تداعی کنند نمی تونست زیادی طول بکشه چون اونوقت سهم روز سوم رو می خورد، مخصوصا که جدا این روزا کلی شلوغه سر خواهرِ ماجرا، و البته چیزهایی که از قلمم افتاد صرفا به دلیل کمبود وقت بود، و گرنه علاقه ی شما به شاملو و اخوان عزیز از خاطر ما کی رود و یا سعدی ... و یا نظامی خوانی های انفوان کودکیتان؟ به علاوه عکس سالاد تن ماهیِ بدون گوجه فرنگی نیافتیم و قصد کردیم با گذاشتن عکس سالادِ مزین به گوجه خاطرتان را مؤکد نکنیم. و همینطور خب، طول می کشید ردیفی از قیمه و قورمه سبزی و کوفته تهیه کنیم برایتان. بعله بعله، عمو عزت، بعله خانوم خیراندیش... بعله، حتا ببعی :)) باقی را خودت می دانی... باشد شاید وقتی طولانی تر، نزدیک تر و خلاصه مرتب و برنامه دار تر...
ای خدا
ای فلک
ای طبیعت
بکشتی مرا که تو با این هدیه ی تولد!
خیلی هیجان انگیزیه
منتظرم باقیشو ببینما:)