اولین غذای رسمی کوچکِ خانه ی ما.
چهارم یا پنجم دبستان؟... گلاب، گلابِ کاشونه... جیغ جیغِ بچه دبستانی ها.
جمع کوچک خانوادگی، تولد های خودمانی و مامان، بابا جون و خانواده ی نقلی خودمان
دخترک، کم کم بزرگ می شود...
دوست های نوجوانی اش ثبت می شوند، دخترک پا به جوانی نوپایی می گذارد...
...
و البته سال هایی که از دریچه ی دوربین خواهرِ بزرگتر دور ماند، اگر چه نه از خاطره اش...
پنج روز مانده به سالگرده تولد دخترک...