گاهی وقت ها، گفت و گویی شبانه

اینجا قرار است، شخصی ترین تجربه ی من برای گفتن باشد، از در دوردست بودن... فعلا!

گاهی وقت ها، گفت و گویی شبانه

اینجا قرار است، شخصی ترین تجربه ی من برای گفتن باشد، از در دوردست بودن... فعلا!

بچگی مامان می گفت درست رو یه روز زودتر بخون، نذارش شب امتحان

آب قطعه و این نمی دانی چه مصیبت بزرگیه!! اعصابم خورده... حمام نرفته ام، درس نخوانده ام 

لعنتی دستشویی هم حتا نمی شود رفت، صورت نمی شه شست و مسواک نمی شه زد! پس از خونه نمی شه اومد بیرون ...پس نمی شه رفت دانشگاه... پس کی؟ کی؟ آماری بخواند؟

یعنی صب زودتر هم بلند شوی و روزت تا دوازده هم هنوز شروع نشده باشد... لعنتی! استرس درس دارم و زندگی ... لعنتی!!! کوانتوم نخونده که عذاب می ده...

یکی بیاد به من کوانتوم بگه تورو خداااااااا :((((((

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد