گاهی وقت ها، گفت و گویی شبانه

اینجا قرار است، شخصی ترین تجربه ی من برای گفتن باشد، از در دوردست بودن... فعلا!

گاهی وقت ها، گفت و گویی شبانه

اینجا قرار است، شخصی ترین تجربه ی من برای گفتن باشد، از در دوردست بودن... فعلا!



این عکس رو تا حالا دیدی؟ هیچ نمی دونستم که چالِ روی گونه هم سرایت می کنه، و گرنه من که چالِ روی گونه نداشتم وقت خندیدن، داشتم؟ 

دوست دارم این عکس رو، فکر کنم آخرین سکانس ضبط شده ی زندگیه مشترکمونه !



- از فیس بوکِ عمو اکبر (هی فکر می کردم دلشون برام تنگ نمی شه، داشتم دق می کردم، رفتم فیس بوک، دیدم کلی عکس از اون روز صب با دماغای قرمز و چشای پف کرده و خیس گذاشته... خیالم راحت شد، مثکه دیگه دلشون تنگ شد!)

نظرات 1 + ارسال نظر
ر. سه‌شنبه 10 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 01:26 ب.ظ

ااا
سوراخ لپتو
سوراخ لپ من کو؟:(


عمو اکبر که خیلی.... یادت میکنه:)

سوراخ ***ته! به این می گن چال!! بی سواد!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد